* وقتی چیزی برای دفاع نداری، باید حمله کنی. کاری که تیم ملی در برابر پرتغال و من در برابر زندگی باید بکنیم.
* خیلی دوست داشتم دست خانمم رو بگیرم و ببرمش ورزشگاه آزادی تا بازی رو ببینیم. حال می داد! ولی حیف توی گروه مرگم و نمی تونم حالا حالاها برم خواستگاریش!
* یعنی میشه بعد بازی دوشنبه بگیم: چطوری کریس؟
اگر یاد بگیری عمیق اعتماد کنی، تغییر می کنی.
چقدر دیالوگ خوبیه. حیف که یادم نمیاد مال کدوم فیلم بود!
تا یاد دارم از دوران دبیرستان هفته ای نبود که برای خودم برنامه ننویسم. هیچ وقت هم عملی نمی شد! جالب اینجاست بعد از گذشت سال ها دست از این کار نکشیدم و همچنان برنامه روی کاغذ می ماند! بقیه هم همین جورن یا من اینقدر تباهم؟؟؟
به جای پذیرش و مواجهه با پیش آمدها و چالش ها، از آن ها کوهی از اضطراب ساختن
کیمیاگر به دنبال علم اکسیر بود تا بتواند مس را طلا کند. وی پس از تحمل سختی های فراوان توانست راهی بیابد تا از میراث علمی گذشتگان، طلا تولید کند! او صنعت پزشکی را بنا نهاد و به ایران آمد و بر کاخی از طلا سکنا گزید!
+کجایند دکتر قریب ها؟
+مشتی از خروار حضرات: اینجا