۱۷ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۷
سرآغاز
بچه ی آدمم.
فرزند آدم.
فرزند حوا.
فرزند آدم.
فرزند حوا.
وقتی تنها می شوم می نویسم...
وقتی خیلی تنها می شوم سکوت می کنم...
و وقتی خیلی خیلی تنها می شوم، گریه!
چیزهایی می گویم که شما جدی نگیرید...
شاید همه ی حرف هایم اشتباه باشد!
یک روز همدیگر را می بینیم...
شک نکنید!
دعا کنید تا آن روز آدم شده باشم!
اینجا پناهگاهِ
نشخوارهایِ ذهنی و سر ریزهای کاسه ی صبرِ بچه آدمی هست که داره از پیچ و
تاب های کوچه ی روزمرگی عبور می کنه تا بلکه راهی پیدا کنه و بشود آنچه
باید بشود!
بچه آدمی که دوست داره آدم بشه...
۹۵/۰۱/۱۷