فواره چون بلند شود، سرنگون شود
هر وقت احساس کردم که کارم درسته و این منم و بقیه سوسکن، لحظه ای نگذشته که دماغ سوخته و خیت شدم! چند روز بود که داشتم احساس خفنیت می کردم و بادی در غبغب می نداختم که هل من مبارز؟ وانگهی...
یکشنبه شروع کردم روی یه سری نمونه کار کنم. نمونه های سختی هم بودن واقعن. امروز صبح (چهارشنبه) وقتی نمونه آخر رو برداشتم، دیدم پشت نمونه نوشته: "علامت ضربدر، پشت نمونه است".
سرم رو پنج دقیقه گذاشتم روی میز. فایده نداشت! از اتاق زدم بیرون و ده دقیقه قدم زدم و نفس عمیق کشیدم. بعدش برگشتم و نمونه آخر رو گذاشتم سر جاش و نمونه اول رو برداشتم. این بار باید همه ی کارها رو روی سطحی انجام می دادم که روی نمونه بود و علامت نداشت!
تحیت و درود نثار روان اسکلی شد که توضیح علامت به این مهمی رو روی نمونه آخر نوشته بود و تشر به خودم که مسئله به این پیش پا افتادگی و مهمی رو بی توجهی کردم. باشد که پند گیرد!