بچه زرنگ شیراز
خار است به زیر پَهلُوانم / بی روی تو خوابگاه سنجاب
سعدی عزیز من، خیلی رِنده! شما بیت بالا رو ببین. خوابگاه سنجاب، تشک گرم و نرمه که از جنس پوست سنجابه. شیخ اجل غزل بعدی رو اینجوری شروع می کنه:
ماهرویا! روی خوب از من متاب / بی خطا کشتن چه میبینی صواب
دوش در خوابم در آغوش آمدی / وین نپندارم که بینم جز به خواب
اگه منو مخاطب قرار میداد می پریدم بغلش می کردم! ماه رو که جای خود داره! در ادامه داریم:
حیف باشد بر چنان تن پیرهن / ظلم باشد بر چنان صورت نقاب
سعدی جون! نداشتیم ناقلا! داره کار به جاهای باریک می کشه! و در آخر غزل:
سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ / گوشمالت خورد باید چون رباب
استاد به ما صفر کیلومترها نصیحت می فرماید: گر خواهان بغل هستی، باید سختی بکشی! مثل ساز رباب که برای کوک کردنش، گوشی اون رو می پیچونن. البته پر واضح هست که این ابیات درباره عشق به خدا و عرفان و ازیناس. صلواتی عنایت بفرمایید :)
احسن و دست مریزاد. شعر را واقعا فمیدی