بچه آدم

همه از دست غیر ناله کنند / سعدی از دست خویشتن فریاد

بچه آدم

همه از دست غیر ناله کنند / سعدی از دست خویشتن فریاد

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۳۱

باز هم نمایشگاه کتاب

بر خلاف سال های قبل امسال اصلا شور و ذوق نمایشگاه کتاب رو نداشتم. خیلی زود خسته شدم. قیمت ها وحشتناک نجومی شده بود. تازه انتشاراتی ها می گفتن کاغذ باز هم گرون تر میشه! کلا هر سال نمایشگاه خسته کننده و مسخره تر از سال پیش میشه! فکر کنم به خاطر بزرگ شدن منه! 6 تا کتاب خریدم:
1- رمان شیاطین از داستایوفسکی (نیلوفر)
2- خوشی ها و مصایب کار از آلن دوباتن (چشمه)
3- کتاب حمام خرسک (ببین چقدر کتاب خونم! برای حمام کتاب گرفتم زیر دوش از وقتم استفاده کنم!)
4- کتاب شعر اکنون از فاضل نظری (سوره مهر)
5- تاتی کوچولوها (عکساش بامزه هست!)
6- بیگانه از آلبرکامو (نیلوفر)

پ.ن: این عبارت رو قبلا توی کتاب عدل الهی شهید مطهری های لایت کرده بودم. الان دوباره دیدمش و تفکریدم: "روح ما با هر عمل اختیاری، از قوه به سوی فعلیت گام برمی دارد و اثر و خاصیتی متناسب با اراده و هدف و مقصد خود کسب می کند؛ این آثار و ملکات جزء شخصیت ما می شود و ما را به عالمی متناسب خود از عوالم وجود می برد."
بچه آدم
۰۳ دی ۹۷ ، ۱۵:۲۵

شیرازیا تنبلن؟

هفته پیش یکی ازم پرسید ای دُرسه که شیرازیا تنبلن؟ والو چی بگم؟! فقط یه اشاره کوچیک دارم به آقامون حافظ که سر یه قضیه ای حسابی شاکی هستن و میخوان از شیراز بزنن بیرون:

سخندانیّ و خوشخوانی نمی‌ورزند در شیراز / بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم

خُب؟ چی شد؟ چرا استاد در شیراز باقی موندن؟ ظاهرا از خود حضرت حافظ هم پرسیدن که چرو نمیرید پس! و ایشون میفرمایند:
نمی‌دهند اجازت مرا به سیر سفر / نسیم باد مصلا و آب رکن آباد

علت آب و هوان! اختیارش دست ما نیست! هر چند خودمونم بدمون نمیاد!
شیراز و آب‌رکنی و آن باد خوش‌نسیم / عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
بچه آدم
۱۱ تیر ۹۷ ، ۱۰:۱۹

بچه زرنگ شیراز

خار است به زیر پَهلُوانم / بی روی تو خوابگاه سنجاب

سعدی عزیز من، خیلی رِنده! شما بیت بالا رو ببین. خوابگاه سنجاب، تشک گرم و نرمه که از جنس پوست سنجابه. شیخ اجل غزل بعدی رو اینجوری شروع می کنه:

ماهرویا! روی خوب از من متاب / بی خطا کشتن چه می‌بینی صواب

دوش در خوابم در آغوش آمدی / وین نپندارم که بینم جز به خواب

اگه منو مخاطب قرار میداد می پریدم بغلش می کردم! ماه رو که جای خود داره! در ادامه داریم:

حیف باشد بر چنان تن پیرهن / ظلم باشد بر چنان صورت نقاب

سعدی جون! نداشتیم ناقلا! داره کار به جاهای باریک می کشه! و در آخر غزل:

سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ / گوشمالت خورد باید چون رباب

استاد به ما صفر کیلومترها نصیحت می فرماید: گر خواهان بغل هستی، باید سختی بکشی! مثل ساز رباب که برای کوک کردنش، گوشی اون رو می پیچونن. البته پر واضح هست که این ابیات درباره عشق به خدا و عرفان و ازیناس. صلواتی عنایت بفرمایید :)

بچه آدم

گر به سر می‌گردم از بیچارگی، عیبم مکن!

چون تو چوگان می‌زنی، جرمی نباشد گوی را

سعدی

بچه آدم
۳۰ آذر ۹۶ ، ۲۰:۴۷

آغاز حافظ خوانی از زیر صفر

 امشب یلداست و شبِ حافظ. همیشه وقتی دیوان حضرت حافظ را باز می کردم و یا در کنار آرامگاه ایشان تفالی می زدم، آن بهره ای که دلم می خواست را نمی بردم. واقعیت را بگویم ارتباطی با غزلیات برقرار نمی کردم، چون نمی فهمیدمشان. چندی پیش تصمیم گرفتم تا حافظ خوانی را آغاز کنم. هر چند عقیده دارم باید از کودکی با موسیقی و شعر انس داشت و برایِ من کمی دیر شده است.

اولین اشتباهی که در گذشته مرتکب می شدم این بود که با غزلیات، همچون کتاب داستان برخورد می کردم و تند تند می خواندم. در یک وعده کوتاه ِمطالعه، سه چهار غزل را می خواندم و می خواستم همه را بفهمم، آن هم در ابتدای راه! زهی خیال باطل. 
یکی نبود بگوید: "یک غزل را بردار، واژگان و عبارات آن را بفهم، با معانی آن ارتباط برقرار کن، در طول چند روز آن را برای خودت زمزمه کن، با آن عشق بازی کن، با آن اشک بریز، بخند، به فکر فرو برو و بعد سراغ غزل بعدی برو. گاه و بی گاه هم یادی از غزل آموخته شده کن. هر غزل برای یک هفته. شاید هم بیشتر!"
هنوز هم بهره ای از دقت های ادبی حافظ نمی برم (چون بلد نیستم) اما موسیقی غزلیات ایشان را دوست دارم. ادعایی هم ندارم که به معنایِ کلامِ استاد کلام رسیده ام اما با توجه به حال روز خودم، توشه ای بر می دارم. مسلما بهره ای که علامه طباطبایی از حافظ برده است فرسنگ ها با اندیشه منِ مبتدی فاصله دارد.
برای شروع به خواندن یک غزل، در ابتدا می آیم و معنی لغوی واژگان و معنی عبارات را در فرهنگ دهخدا و معین می خوانم. سپس تلاشی برای پی بردن به منظور حافظ از  عبارات کد گذاری شده می کنم! مثل باده پرستی، می، ساقی، زهد و ریا، طامات، مغبچه و الی آخر. جستجو در نت و حاشیه های سایت گنجور ابزار مفیدی بوده است. قسمت سخت کار، استفاده حافظ از اتفاقات و اندیشه های گذشته گان برای بیان غرض خودش است. شاید بتوان به قصد حافظ از بیتی پی برد اما وقتی اشاره ی حافظ به رخداد یا افسانه گذشته گان را فهمید، شیرینی حافظ خوانی چند برابر می شود. سپس همه ابیات را کنار هم می گذارم تا معنایی یک پارچه از غزل دریابم. سعی می کنم خودم را جای حافظ بگذارم تا حالش را در زمان سرودن آن غزل دریابم!! چه توقعی!
دیوان حافظ علامه قزوینی و دیوان قدسی را داشتم اما صرفا به خاطر علاقه ام به جناب ابتهاج، حافظ به سعی سایه را تهیه کردم. وقتی مقدمه اش را خواندم مطمئن شدم با یک اثر پژوهشی عالی مواجه خواهم شد و واقعا این طور بود. علاوه بر کیفیت چاپ بی نظیر، بیت های عربی توسط استاد شفیعی کدکنی ترجمه شده است و خیلی مسائل دیگر که در مقدمه توضیح داده شده است.
برای یادگیری تلفظ غزلیات، از خوانش صوتی سایت گنجور استفاده می کنم. آخر برخی واژگان را بار اول هست می خوانم و تلفظش را نمی دانم.
 شاید راهم در حافظ خوانی اشتباه باشد اما از بی خیال شدن بهتر است! بسی خرسند می شوم بزرگواری حافظ دوست، در بهتر فهمیدن حافظ یاری ام کند.
بچه آدم
۰۸ آذر ۹۶ ، ۲۱:۵۱

عاشقانه ای از حافظ (1)

در خمِ زلفِ تو آویخت دل از چاه زَنَخ
آه کز چاه برون آمد و در دام افتاد
بچه آدم