بچه آدم

همه از دست غیر ناله کنند / سعدی از دست خویشتن فریاد

بچه آدم

همه از دست غیر ناله کنند / سعدی از دست خویشتن فریاد

۲۰ تیر ۹۷ ، ۱۷:۵۰

تمنا

هدفون را چپاند توی گوشش. آهنگ رفیق سیاوش را برای بار هزارم پِلِی کرد و گذاشت روی حالت تکرار. به عنکبوتی که روی رنگ پوسته شده گوشه سقف آویزان شده بود خیره شد. توده مفهوم ها هجوم آوردند. اول هر گزاره، چرا می آمد. از فکری به فکری. از احساسی به احساسی. دلتنگی ها سینه اش را می دریدند. قطره اشکی چکید. واقعا انسان چه موجود ضعیفی است. سرش را به سمت دیوار چرخاند و چشمانش را بست. "خدا! واقعا هستی؟ من را می بینی؟" کم کم خیال ها جای خود را به رویا می دادند. "یک جا خودت را به من نشان بده!" هیچ وقت خواب هایش را به یاد نمی آورد.

بچه آدم
۱۹ تیر ۹۷ ، ۱۴:۵۰

رُک صریح صمیمی

هیچ چیز در دنیا دشوارتر از صمیمیت و صراحت واقعی نیست و هیچ چیز هم آسان تر از تملق بیجا وجود ندارد. اگر در صراحت و صمیمیت فقط جزء صدمین آن نادرست باشد، فورا ناموزونی مخصوصی به گوش می خورد و غوغایی به پا می شود. و اما اگر در تملق تمام اجزایش نادرست باشد، باز هم مطبوع است و نسبتا با لذت شنیده می شود. هر چند که لذتی خشن ایجاد کند، اما به هر حال با لذت شنیده می شود. و هر قدر که تملق نتراشیده و نخراشیده باشد، حتما لااقل نیمی از آن درست به نظر می آید. این در مورد تمام اشخاص، از هر طبقه و در هر سطح از تمدن که می خواهند باشند، فرقی نمی کند. در مورد اشخاص معمولی که جای خود دارد.

کتاب بی نظیر "جنایت و مکافات" از فئودور داستایوفسکی ترجمه مهری آهی

بچه آدم
۱۸ تیر ۹۷ ، ۱۳:۱۰

گریشا

تجسم کن! بزرگترین افتخار دنیای ریاضی جهان (مدال فیلدز) به تو تعلق بگیره، جایزه رو قبول نکنی و بعد بگی: "من به پول یا شهرت علاقه‌ای ندارم؛ نمی‌خواهم مثل یک حیوان در باغ وحش به نمایش گذاشته شوم."
تجسم کن! جایزه یک میلیون دلاری بنیاد کلی برای اثبات یکی از هفت مسئله هزاره به تو تعلق بگیره و تو در حالی که توی یه آپارتمان محقر پر از سوسک با حقوق بازنشستگی مادرت به همراه اون زندگی میکنی، جایزه رو قبول نکنی و بعد بگی: "من همه آنچه را که می‌خواهم، در اختیار دارم." خدای من! تو چی داری مگه؟!
مذهب، اخلاق، روانشناسی و ... همه اومدن تا آدم به این نقطه برسه که از چیزی که هست راضی باشه، احساس بی نیازی کنه و خوش بختیش رو موکول نکنه بعد از به دست آوردن یه چیزی. چقدر بزرگه کسی که هیچ توقعی از هیچ کس و هیچ چیز نداره و از طرف دیگه در تلاشه دنیا رو جای قشنگ تری بکنه. تلاش کنه وزنه زیبایی دنیا رو سنگین تر کنه.
فرض پوانکاره رو اثبات کنی بعدش بگی هیئت داوران بی انصاف بودن و "مشارکت من در حل فرض پوانکاره از ریچارد همیلتن بیشتر نبوده." مرزهای تواضع تاریخ بشریت رو یک تنه جابجا کردی تو.
به قول یکی از دوستام: "گریگوری پرلمان به علم نیاز نداره! این علمه که به اون نیاز داره."

بچه آدم
۱۷ تیر ۹۷ ، ۰۹:۱۱

ضد صمیمیت

کسایی که یه زمانی برای خودم بزرگشون کردم، یه روز ازشون متنفر شدم...

بچه آدم
۱۶ تیر ۹۷ ، ۱۶:۲۷

خر نشو لدفن

تجربه بهم نشون داده وقتی یه نفر اصرار داره که راست میگه و حتی قسم میخوره، این فرد مظنون ردیف اول دروغ گوییه. یکی که به شدت اصرار داره رک و رو راسته، هفت خط تر از خودش نیست و باید ازش ترسید که مبادا بساط خاله زنک بازی رو راه بندازه. کسی که میخواد به بقیه بفهمونه که من فقط سرم تو کار خودمه، سرش رو لحظه ای از ماتحت آدم در نمیاره. کسی که خودش رو علامه می دونه، کسی که یه ریز فضائلش رو جار میزنه، پوچه! تهی یه! بی شعوره!
نمیتونم برای ادعام دلیلی پیدا کنم! احساس می کنم وقتی آدم یه فضیلت رو شدیدا نداره و به علت گشادی یا هر دلیل دیگه نمی خواد اون رو کسب کنه، تلاش میکنه دیگران و از اون مهمتر "خودش" رو فریب بده تا صدای وجدانش رو خفه کنه!
"من فلانم" یعنی "من دوست دارم فلان باشم اما تو رو خر فرض کردم"!
بچه آدم
۱۵ تیر ۹۷ ، ۱۲:۳۸

منم دوست دارم

نشستم روی مبل. نگاهش به تلوزیون بود. به مامانم که داشت می رفت توی آشپزخونه گفتم اگه نبات و قهوه توی کابینت رو نمی خورید، من با خودم ببرمشون. مامانم گفت اینجا فقط تو قهوه و نبات می خوری! فقط تو رو خدا کمتر شیرینی و نبات بخور!
هنوز سرش توی تلوزیون بود. موهاش که یکی در میون سفید شده بود رو نگاه کردم. از ته دلم دوست داشتم دستم رو بذارم روی شونه هاش و بهش بگم: "خسته نباشی مرد" اما نبودن های طولانی من و کارهای بی وقفه او، فاصله بینمون ایجاد کرده و رابطمون در حد سلام و احوال پرسی شده. 
سرش رو از تلوزیون برگردوند به سمت من. "بابا! همه چی رو به راهه؟ چیزی کم و کسر نداری؟ هر چی خواستی، تعارف نکن. زنگ بزن." توی دلم گفتم: "منم دوست دارم" و به زبان آوردم: "باشه".
بچه آدم
۱۴ تیر ۹۷ ، ۱۵:۲۴

چو تخته پاره بر موج

...اگر به خدا یا چیزی ایمان یابید، حتی اگر جگرتان را درآورند، باز خواهید ایستاد و با تبسم به زجر دهندگان خود نگاه خواهید کرد. خوب، پس آن ایمان را بیابید تا زندگی کنید.
... زیاد فلسفه نبافید، خود را مستقیما بی هیچ تفکر به اختیار زندگی بگذارید و نگران نباشید. زندگی شما را به ساحل می رساند و به روی پای خودتان قرار می دهد. به کدام ساحل؟ چه میدانم! فقط اعتقاد دارم که هنوز باید زیاد زندگی کنید.
کتاب بی نظیر "جنایت و مکافات" از فئودور داستایوفسکی ترجمه مهری آهی
بچه آدم
۱۳ تیر ۹۷ ، ۱۲:۵۲

فکر، جان می گیرد

من می توانم فکری را همچون دانه ای بپاشم... و از این دانه واقعیت ایجاد خواهد شد.

کتاب بی نظیر "جنایت و مکافات" از فئودور داستایوفسکی ترجمه مهری آهی

بچه آدم
۱۲ تیر ۹۷ ، ۱۶:۵۰

غم بزرگ، قلب عمیق

... درد و رنج، لازمۀ قوۀ دارکۀ پهناور و قلب عمیق است.
مردم واقعا بزرگ، به نظر من باید در دنیا غم را بزرگ احساس کنند.

کتاب بی نظیر "جنایت و مکافات" از فئودور داستایوفسکی ترجمه مهری آهی
بچه آدم
۱۱ تیر ۹۷ ، ۱۰:۱۹

بچه زرنگ شیراز

خار است به زیر پَهلُوانم / بی روی تو خوابگاه سنجاب

سعدی عزیز من، خیلی رِنده! شما بیت بالا رو ببین. خوابگاه سنجاب، تشک گرم و نرمه که از جنس پوست سنجابه. شیخ اجل غزل بعدی رو اینجوری شروع می کنه:

ماهرویا! روی خوب از من متاب / بی خطا کشتن چه می‌بینی صواب

دوش در خوابم در آغوش آمدی / وین نپندارم که بینم جز به خواب

اگه منو مخاطب قرار میداد می پریدم بغلش می کردم! ماه رو که جای خود داره! در ادامه داریم:

حیف باشد بر چنان تن پیرهن / ظلم باشد بر چنان صورت نقاب

سعدی جون! نداشتیم ناقلا! داره کار به جاهای باریک می کشه! و در آخر غزل:

سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ / گوشمالت خورد باید چون رباب

استاد به ما صفر کیلومترها نصیحت می فرماید: گر خواهان بغل هستی، باید سختی بکشی! مثل ساز رباب که برای کوک کردنش، گوشی اون رو می پیچونن. البته پر واضح هست که این ابیات درباره عشق به خدا و عرفان و ازیناس. صلواتی عنایت بفرمایید :)

بچه آدم